Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (341 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
set up
U
اماده کردن اتومبیل برای مسابقه درمسیر معین
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sedan
U
اتومبیل مسافرتی که ممکن است با تغییراتی برای مسابقه اماده شود
sedans
U
اتومبیل مسافرتی که ممکن است با تغییراتی برای مسابقه اماده شود
seniors
U
مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
senior
U
مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
prepare
U
تغییردادن وضع اتومبیل معمولی برای مسابقه
prepares
U
تغییردادن وضع اتومبیل معمولی برای مسابقه
preparing
U
تغییردادن وضع اتومبیل معمولی برای مسابقه
clutch start
U
روشن و اماده بودن موتورسیکلت برای مسابقه
blocks
U
یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
blocked
U
یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
block
U
یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
stocker
U
اتومبیل مسافرتی بدون تغییریا تغییرات جزئی برای مسابقه
lap money
U
جایزه نقدی برای موفقیت درهر دور مسابقه اتومبیل رانی
winterize
U
اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
ready reserve
U
ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
pits
U
منطقه خارج ازمسیر برای رسیدگی به انها که ضمن مسابقه اتومبیل رانی به کمک نیازدارند شکاف عمودی درکوه
pit
U
منطقه خارج ازمسیر برای رسیدگی به انها که ضمن مسابقه اتومبیل رانی به کمک نیازدارند شکاف عمودی درکوه
staging area
U
فاصله بین منطقه اماده کردن اتومبیل و نقطه شروع
splits
U
زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
moto cross
U
مسابقه موتورسیکلت رانی درمسیر خاکی محدود تپه و پیچ جاده و پرش در دو بخش 03یا 54 دقیقه
slingshots
U
مانور اتومبیل عقبتر برای عبور از اتومبیل جلو با استفاده از کاهش فشار هوا
slingshot
U
مانور اتومبیل عقبتر برای عبور از اتومبیل جلو با استفاده از کاهش فشار هوا
counter disengagement
U
حرکت شمشیر به دور شمشیرحریف برای مواجهه درمسیر قبلی
to fit with
U
اماده کردن برای
on guard
U
اماده توپگیری اماده برای توگیری
formula car
U
اتومبیل مسابقه
racing car
U
اتومبیل مسابقه
to set measures to anything
U
برای چیزی اندازه یا حد معین کردن
forthcomming
U
اماده برای ارائه کردن
prototypes
U
نوعی اتومبیل مسابقه
sprint car
U
اتومبیل روباز مسابقه
sprinting
U
مسابقه اتومبیل رانی
prototype
U
نوعی اتومبیل مسابقه
auto racing
U
مسابقه اتومبیل رانی
indy car
U
نوعی اتومبیل مسابقه
winner's circle
U
محوطه نزدیک خط پایان درمسیر سوارکار و اسب برنده برای گرفتن جایزه
to settle an a
U
برای کسی مقر ری سالیانه معین کردن
time charter
U
اجاره وسیله نقلیه برای مدت معین اجاره کشتی برای مدت معین
crams
U
خودرا برای امتحان اماده کردن
crammed
U
خودرا برای امتحان اماده کردن
cramming
U
خودرا برای امتحان اماده کردن
winterization
U
اماده کردن برای کار در زمستان
cram
U
خودرا برای امتحان اماده کردن
divisions
U
دسته گروه اسبهای مسابقه معین
division
U
دسته گروه اسبهای مسابقه معین
kart
U
نوعی اتومبیل کوچک مسابقه
indianapolis 00
U
نوعی اتومبیل مسابقه 005مایلی
hooligans
U
مسابقه جبرانی در مسیرخاکی برای اتومبیلهایی که در مسابقه اصلی شکست خورده اند
hooligan
U
مسابقه جبرانی در مسیرخاکی برای اتومبیلهایی که در مسابقه اصلی شکست خورده اند
time charter
U
اجاره کردن وسیله نقلیه برای مدت معین
tug of war
U
مسابقه طناب کشی مسابقه برای برتری یافتن
groom
U
اماده کردن شیب برای اسکی مهتر
grooms
U
اماده کردن شیب برای اسکی مهتر
tropicalization
U
اماده کردن برای کار درمنطقه استوایی
target archery
U
مسابقه تیراندازی از فاصله معین با تیر و کمان
grand touring car
U
نوعی اتومبیل مسابقه مسافتهای طولانی
midgets
U
نوعی اتومبیل مسابقه باچرخهای روباز
pace car
U
اتومبیل راهنمای اتومبیلهای مسابقه در رژه
dragster
U
نوعی اتومبیل مخصوص مسابقه سرعت
midget
U
نوعی اتومبیل مسابقه باچرخهای روباز
tick mark
U
علامت گذاری در طول یک ترازو برای معین کردن مقادیر
rain check
<idiom>
رد کردن درخواستی برای یک تاریخ معین و موکول آن به زمان دیگر
so
U
علامتی برای معین کردن قابلیتهای فقط فرستادنی تجهیزات
dispatch
U
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
dispatches
U
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
aircraft turn around
U
اماده کردن هواپیما برای پرواز یا اجرای عملیات
civilian preparedness for war
U
اماده کردن مردم برای جنگ امادگی غیرنظامیان
despatched
U
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
despatching
U
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
dispatched
U
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
despatches
U
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
dirt track car
U
نوعی اتومبیل مسابقه در جادههای گلی و شنی
paddock judge
U
داور سرپرست اماده شدن اسبهای مسابقه
reception station
U
پست پذیرش و اماده کردن افراد جدید برای اعزام
hobbled
U
وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
ratioing
U
کوچک و بزرگ کردن عکس به مقیاس معین برای استفاده در موزاییکهای عکسی
hobbling
U
وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
hopple
U
وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
hobble
U
وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
hobbles
U
وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
predigest
U
بزبان ساده وقابل فهم دراوردن برای استفاده اماده کردن
rig the ship
U
فرمان ناو را برای بازدیداماده کنید اماده کردن ناوبرای بازدید
crammer
U
کسیکه کارش اماده کردن شاگردان برای امتحان بطورسطحی است
programs
U
مجموعه حرکات اسکیت باز برنامه مسابقه ها در یک روز در محل معین
program
U
مجموعه حرکات اسکیت باز برنامه مسابقه ها در یک روز در محل معین
tirm oval
U
پیست مسابقه اتومبیل رانی به شکل مثلث با گوشههای قوسی
authorization to copy
U
اجازه ناشر نرم افزار به کاربر برای کپی کردن از برنامه در تعدادی معین
to bar somebody from a competition
U
شرکت در مسابقه ای را برای کسی ممنوع کردن
track
U
پیست مسابقه اتومبیل رانی یا اسبدوانی مسیر بیضی شکل دو و میدانی
tracked
U
پیست مسابقه اتومبیل رانی یا اسبدوانی مسیر بیضی شکل دو و میدانی
tracks
U
پیست مسابقه اتومبیل رانی یا اسبدوانی مسیر بیضی شکل دو و میدانی
station time
U
زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
checkpoint
U
علامتی در نزدیکی خط اغاز هرکدام از نقاط معین توقف در نوعی مسابقه دوصحرانوردی به کمک نقشه وقطبنما
check-points
U
علامتی در نزدیکی خط اغاز هرکدام از نقاط معین توقف در نوعی مسابقه دوصحرانوردی به کمک نقشه وقطبنما
checkpoints
U
علامتی در نزدیکی خط اغاز هرکدام از نقاط معین توقف در نوعی مسابقه دوصحرانوردی به کمک نقشه وقطبنما
walking ring
U
پیست بیضی شکل برای راه بردن و گرم کردن اسب پیش از مسابقه
master clear
U
کلیدی روی بعضی ازکنسولهای کامپیوتری که ثباتهای عملیاتی را پاک کردن و انها را برای حالت جدید عملیات اماده میکند
ground readiness
U
اماده باش در روی زمین اماده بودن هواپیماها درروی باند اماده باش زمینی
ponying
U
همراهی کردن اسب غیرمسابقهای با اسب مسابقه برای تمرین
named airport of departure
U
فرودگاه معین برای حرکت
prompt to go
U
اماده برای رفتن
fit to work
U
اماده برای کارکردن
ready to die
U
اماده برای مرگ
on offer
U
اماده برای فروش
tc
U
اجاره دربست برای مدت معین
wand shoot
U
مسابقه تیراندازی با 63 تیراز مسافت 06 متری برای زنان و 001 متری برای مردان با تیر و کمان
accident ambulance
U
اتومبیل اضطراری برای حوادث
he was prone to mischief
U
برای دو بهمزنی و شیطنت اماده
on guard
U
اماده برای دفاع باشید
coverings
U
اماده برای برگرداندن توپ
bats
U
گل اماده برای کوزه گری
bat
U
گل اماده برای کوزه گری
attention
U
شمشیرباز اماده برای مبارزه
attentions
U
شمشیرباز اماده برای مبارزه
cover
U
اماده برای برگرداندن توپ
to prepare for war
U
برای جنگ اماده شدن
attack on preparation
U
شمشیرباز اماده برای حمله
batted
U
گل اماده برای کوزه گری
covers
U
اماده برای برگرداندن توپ
to stand in the gap
U
برای دفاع اماده بودن
mission ready
U
هواپیمای اماده برای پرواز
to keep ome's powder dry
U
برای هر رویدادی اماده بودن
up and running
U
اماده برای عملیات کامل
applied
U
برای هدف معین بکار رفته کاربسته
joyrides
U
سرقت اتومبیل برای خوشگذرانی و تفریح
joyride
U
سرقت اتومبیل برای خوشگذرانی و تفریح
cover
U
اماده شدن برای دریافت توپ
covers
U
اماده شدن برای دریافت توپ
finished product
U
محصولات اماده برای توزیع ومصرف
platform load
U
بار اماده برای بارریزی هوایی
herbescent
U
اماده برای پیداکردن طبیعت گیاه
addressed
U
اماده شدن برای ضربه یاهدفگیری
off the shelf
U
تدارکات اماده برای توزیع و تحویل
addresses
U
اماده شدن برای ضربه یاهدفگیری
coverings
U
اماده شدن برای دریافت توپ
naval landing party
U
تیم اب خاکی نیروی دریایی تیم اماده کردن ساحل برای عملیات اب خاکی
hypnotizable
U
اماده برای خواب رفتن بوسائل مصنوعی
pools
U
عده کارمند اماده برای انجام امری
to the manner born
U
فطره اماده برای موقعیت واشنا باداب
pooled
U
عده کارمند اماده برای انجام امری
pool
U
عده کارمند اماده برای انجام امری
repertoire
U
فهرست نمایشهای اماده برای نمایش دادن
refire time
U
زمان لازم بد از پرتاب موشک برای اماده شدن سکوی پرتاب برای موشک بعد
blanketed
U
لایهای از عایق حرارتی برای حفافت یک جزء یا قطعه معین
blanket
U
لایهای از عایق حرارتی برای حفافت یک جزء یا قطعه معین
blankets
U
لایهای از عایق حرارتی برای حفافت یک جزء یا قطعه معین
vitrescent
U
اماده برای تبدیل به شیشه دارای خاصیت شیشهای
it is insusceptible of change
U
اماده برای تغییر نسبت استعداد دگرگونی ندارد
lime paste
U
اهک شکفته شده و اماده برای تهیه بتن
back up
U
اماده برای دویدن درصورت ضربه خوب یار
back-up
U
اماده برای دویدن درصورت ضربه خوب یار
sawhorse
U
نیمکت زیر الوار اماده برای اره کشی
pit board
U
تخته برای دادن اطلاعات لازم به راننده معین در گروه کمکی
signals
U
علامتهای رمزی قراردادی بین اعضای تیم برای مانورهای معین
code level
U
تعداد بیت هایی که برای نمایش یک کاراکتر معین بکارمی روند
assessed value
U
ارزشی که به منظور خاص برای یکی از اقلام دارایی معین میشود
running
U
مناسب برای مسابقه دو
pilot engine
U
ماشینی که راه را برای ماشین دیگر صاف و اماده میسازد
turnkey
U
سیستم کامپیوتر اماده برای یک منظور خاص اصلی جامع
reaction time
U
زمان اماده شدن یکان برای عکس العمل به دستورات
hot site
U
یک مرکز کاملا" مجهزکامپیوتری که برای حالت اضطراری اماده است
calling sequence
U
مجموعهای مشخص ازدستورالعمل و داده که برای فراخوانی یک ریزبرنامه معین ضروری است
bend allowance
U
فاصله خطی اضافی روی ورقه ها برای ایجاد خم هایی با شعاع معین
genoa
U
بادبان عریض برای مسابقه
laughter
U
مسابقه اسان برای بردن
holotype
U
نمونهای که نویسنده یا دانشمندی برای معرفی یک راسته یا دسته ازجانوران وگیاهان معین میکند
little brown jug
U
مسابقه یک مایلی برای اسبهای 3 سالهUrsa
match points
U
اخرین امتیاز برای بردن مسابقه
free handicap
U
مسابقه با امتیاز تعادلی برای اسبها
match point
U
اخرین امتیاز برای بردن مسابقه
race glass
U
دوربین ویژه برای تماشای مسابقه
turnkey system
U
سیستم کامپیوتری که قبلا"تدارک دیده شده و برای استفاده اماده است
inspectors
U
داور برای تشخیص نقض مقررات مسابقه
inspector
U
داور برای تشخیص نقض مقررات مسابقه
false attack
U
حمله معین شمشیرباز درانتظار واکنش معین
nitro
U
مایع قابل اشتعال مورداستفاده در اتومبیل بصورت خالص یا مخلوط برای نیروی بیشتر
solocross
U
مسابقه در محوطه پارکینگ برای کشف مهارت راننده
guns
U
اتش زدن تپانچه برای پایان مسابقه یا اغازمسابقات
gun
U
اتش زدن تپانچه برای پایان مسابقه یا اغازمسابقات
check point
U
نقطهای است برای زمانگیری قسمتی از مسابقه اتومبیلرانی
photo finish
U
استفاده از عکس برای تعیین برنده مسابقه فشرده
time fire
U
مسابقه تیراندازی با محدودبودن زمان 02 ثانیه برای 5تیر
supercritical
U
حالت اماده به انفجار ماده اتمی ترکیب اماده به انفجاراتمی
controlled airspace
U
قسمتی از هوا یا فضا در ابعادو اندازههای معین که سرویس کنترل هوایی برای ان تدارک دیده شده است
blue flag
U
پرچم ابی برای علامت دادن بکسی که اتومبیل دیگری بدنبال و نزدیک اوست تا راه بدهد
power 0
U
تلاش برای سرعت بیشتر ضمن مسابقه با 02 پاروزن پی درپی
experimental free handicap
U
دادن وزن اضافی ازمایشی به اسبها برای مسابقه اینده
winter book
U
تعیین امتیاز شرطبندی درزمستان برای مسابقه فصل بعد
saving
U
قرارداد بین سوارکاران مسابقه برای تقسیم جایزه برنده
standard bred
U
اسب امریکایی پرورش یافته برای مسابقه سرعت واستقامت
stock car
U
اتومبیل شبیه به اتومبیل مسافرتی با تغییراتی بمنظورسرعت
stock-car
U
اتومبیل شبیه به اتومبیل مسافرتی با تغییراتی بمنظورسرعت
hot rod
U
اتومبیل شکاری وسریع السیر اتومبیل مسابقهای
stock-cars
U
اتومبیل شبیه به اتومبیل مسافرتی با تغییراتی بمنظورسرعت
underway
U
درمسیر حرکت
yaght club
U
باشگاه تفریحی قایق داران برای انجام مسابقه بین اعضا
handicaps
U
مسابقه بین بهترین اسبهابادادن وزن اضافی برای ایجاد تعادل
handicap
U
مسابقه بین بهترین اسبهابادادن وزن اضافی برای ایجاد تعادل
fly casting
U
مسابقه پرتاب طعمه مصنوعی بدون قلاب برای سنجش دقت
hardest
U
مستقیما درمسیر موردنظر
Recent search history
Forum search
2
New Format
4
واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4
واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4
واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4
واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1
Potential
1
incentive
1
affixation
1
gorse melatonin
1
strong
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com